
این روزا حال من یه جوره دیگـــــــس غمگینم وقتی به خونه میرـــــــــــم
دلهره بغض نمیاره که راحت شـــــــم همش با کاغذم درگیرــــــــــــم
دوباره یه غمی ته بغض صدامه میشکونمش دِ ولی اگه عقده بزاره
که تو سه سال مثه یه مرده به ظاهر با چشای باز خیره به یه نقطه نگاهت
باشه و حسرت روزایی که رفت هدر به خودم میگم منم به سختی تن ندم
همش یه حسی بهم میگه راه ادامه داره ولی مرده اون آدمی که با اراده باشه آره
من حتی گذشتم به یادم نمیاد حالا فقط قلم و ورقو دارم نمیخوام
که باز بدم با قافیه درگیره مخم نه صبر اونقدری دارم نه مونده رنگی به رخم
نه اینا همش زخمای روزِگاره که میبینی رو در و دیوارِ دلم یادگاره
اخه سخته که بدی باشه با تو همش و حتی یه لحظه با خوشی نکنه جاشو عوض
این که خوشی رو دل پا بزاره خوابه بازم یه گوشه کز میکنم به یادِ خاطراتم
به روزایی برمیگردم که گذشت میبینم یه جورایی برمیگردم به خودم
که واسه دنیام حکم طعمه شدم و دیگه وقتش رسیده توبه کنم
تا بتونم منم مثه گذشته کثافت نباشم و نگم تف به خودم
این روزا حال من یه جوره دیگـــــــس غمگینم وقتی به خونه میرـــــــــــم
دلهره بغض نمیاره که راحت شـــــــم همش با کاغذم درگیرــــــــــــم
هوا روشن شده منم ساکمو بستم دارم قدم میزنم ولی بدون مقصد
خیره به برگایی که زیر پاهام میرقصن بهم میگن نرو ولی بازم میرم من
ساعتمم مثه لحظه هام دیر میگذره از زیر آستینم منو دید میزنه
یه حس بهم میگه برگرد به خونه ولی نه تو مسیری که بستس به جونت
کی میتونه رو زخم دلم مرهم بزاره که بگم تو سینه دلی دارم من هم به ظاهر
همین چند تا قافیه بهونس بدون دل نوشته هام یه ثانیه دوومم
نمیارن و رپ بوده مثه دوسته سابق اره حقیقت تلخه مثه پوستِ نارنج
قسمت همینه باید سر کرد و من بین دوراهی همیشه سر در گمم
واسه ما کسی راه نمیده به دلش غم نه دستم نمیره به نوشتن اه
تو این سرنوشت که منتظره بگیره ازم زهره چشم
بیخیال عیبی نداره قدم به قدم جلو میرم تا یه روزی برسم به هدف
و تا وقتی تبدیل شه این کابوس به رویا من لفظ زیر لبم فحش ناموش براست
این روزا حال من یه جوره دیگـــــــس غمگینم وقتی به خونه میرـــــــــــم
دلهره بغض نمیاره که راحت شـــــــم همش با کاغذم درگیرــــــــــــم
نظرات شما عزیزان: